هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی یا هوش عاطفی یا EQ  که یکی از مهم ترین انواع هوش است و از چندیدن قرن پیش یکی از مهم‌ترین سؤال‌های روانشناسان بوده است.

بعنوان مثال، تراویس برادبری (Travis Bradberry) و جین گریوز (Jean Greeves) نویسندگان کتاب سرشناس هوش هیجانی (The Emotional Intelligence Quick Book)، کتابشان را به تورندایک تقدیم کرده‌اند که «یک قرن پیش این بینش را داشت که به جهان بگوید هوش هیجانی (EQ) مهم‌تر از ضریب هوشی (IQ) است.»

اگر بخواهیم هوش هیجانی را به زبان ساده تعریف کنیم، می‌توانیم چنین بگوییم: هوش هیجانی، یعنی شناختنِ احساسات و هیجاناتِ خود و دیگران و استفاده‌ی سازنده از این شناخت.

خیلی طبیعی است که همه ما بارها و بارها در مورد ضریب هوشی یا (IQ) شنیده ایم، اما زیاد به هوش هیجانی یا (EQ) اهمیت نداده‌ایم. در صورتی که طبق گفته بالا هوش هیجانی مهم تر از ضریب هوشی است و می‌تواند موفقیت ما را تضمین کند.

تعریف هوش هیجانی سالووی و مایر

سالووی و مایر هر دو از روانشناسان برجسته تاریخ هستند که در این زمینه فعالیت‌های بزرگی را انجام داده‌اند. این دو روانشناس بر این باورند که هوش هیجانی، توانایی نظارت بر روی احساسات و هیجانات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آن‌ها، و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمای تفکر و رفتار است.

از دیدگاه این دو روانشناس، کسانی هوش هیجانی بالایی دارند که کنترل و اشراف کامل بر روی احساسات خودشان داشته باشند، فرد بداند چه احساسی دارد و بتواند آن احساس خودش را کنترل کند. در کنار این موضوع، بتواند احساسات  دیگران را تشخیص بدهد و دنیا را از دیدگاه آن‌ها ببیند تا بتواند به آن‌ها کمک کند. خب، این تعریف مایر و همکارانش یک مقدار سخت بود و کسانی می‌توانستند آن را متوجه بشوند که تحصیل کرده این رشته بودند. پس برای همین روانشناسی به نام دانیل گلن روی این موضوع کار کرد و از میان تمام تحقیقات انجام شده بر روی این هوش، تعریفی را بیرون کشید که هر کسی می‌توانست ان را متوجه بشود.

تعریف هوش هیجانی از نگاه دکتر دانیل گلمن

می‌توان گفت اولین کسی که تعریفی کاربردی از مفهوم هوش هیجانی (EQ) ارائه داد دکتر دانیل گلمن بود. در واقع تعریف دکتر گلمن از هوش هیجانی همان چیزی بود که باعث آشنایی عموم مردم با این واژه شد و باعث شد که این کلمه وارد گفت و گو‌های روزمره ما بشود.

دانیل گلمن در نخستین تعریفش از هوش هیجانی تقریباً هر چیز خوبی را که می شناخت به هوش هیجانی نسبت داد:

هوش هیجانی شامل توانایی‌هایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواسته‌ها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبه‌ی استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری است.

البته این تعریف یک مقدار خام بود و دانیل گلمن به تدریج تعریف خود را کمی شفاف‌ تر و مختصرتر کرد:

هوش هیجانی مجموعه توانایی‌هایی است که به ما کمک می‌کنند هیجانات را در خود و دیگران، تشخیص داده و تنظیم کنیم.

انواع مؤلفه های هوش هیجانی (تعریف دنیل گلمن)

با توجه به تعریفی که دکتر گلمن از هوش هیجاني انجام داد، مشخص شد افرادی که از هوش هیجانی بالا برخوردار هستند دارای یکسری ویژگی‌هایی هستند که آن‌ها را با دیگران متفاوت کرده است. معمولاً افراد مختلف این 5 ویژگی را به مرور زمان یاد گرفته‌اند و آن‌ها را در خودشان تقویت کرده‌اند، به نوعی می‌گفت که اولین قدم برای هوش هیجانی بالا تمرین کردن بر روی همین ویژگی‌ها است. پس این ویژگی‌ را بخوانید و سعی کنید آن‌ها را درون خود تقویت کنید.

1. خودآگاهی (Self-awareness):

همانطور که از کلمه پیدا است، خودشناسی یعنی شناختن خود، یعنی نقاط قوت و ضعف خودمان را بشناسیم، از ارزش‌های خودمان خبر داشتیم باشیم. بدانیم که ارزش‌هایمان چیست و از تأثیری که روی دیگران و خودمان می‌گذاریم خبر داشته باشیم. آگاهی داشتن از این ویژگی‌ها خیلی به شما کمک می‌کند و می‌تواند تغییراتی بزرگی را در زندگی شما به وجود بیاورد.

2. خودتنظیمی (Self-regulation):

دقت کرده‌اید وقتی فیلمی را می‌بینید چقدر علاقمند می‌شوید که نقش شخصیت اول فیلم را در زندگی واقعی بازی کنید، اما یک ساعت بعد از دیدن آن، وقتی که تأثیر فیلم کمتر می‌شود شور و شوق شما برای تبدیل شدن به آن فرد رویایی هم کمتر می‌شود! خب، در حقیقت این مسئله به دلیل عدم کنترل بر روی انگیزه‌های ناگهانی رخ می‌دهد. حسی که به عنوان تکانش از آن یاد می‌شود.

به طور کلی، افراد با هوش هیجانی بالا کسانی هستند که بر روی این محرک کنترل کامل دارند و تحت تأثیر جو‌های کوتاه مدت قرار نمی‌گیرند.

3. انگیزش (Motivation) و خودانگیزشی (Self-motivation):

به نظر شما، شکست چیست؟

واژه‌ای بر خلاف موفقیت که مانع رسیدن ما به آروزهایمان است. خب، این کلمه برای افراد موفق این طور تعریف نمی‌شود. در اصل شکست را به عنوان یک راهنمایی برای رسیدن به موفقیت می‌شناسند. مسیر موفقیت مملوء از تله‌هایی است که ممکن است ما آن‌ها را نبینیم و گرفتار آن‌ها بشویم، اما جالب است بدانید که گرفتار شدن در این تله‌ها به ما کمک می‌کند حواسمان نسبت به کاری که انجام می‌دهیم، بیشتر جمع باشد. ولی بدون داشتن انگیزه، درس گرفتن از این شکست‌ها و ادامه دادن مسیر غیر ممکن می‌شود. انگیزه همان چیزی است که شور و شوق ادامه دادن مسیر را درون ما زنده می‌کند و انرژی ما برای رسیدن به هدفی که داریم را چند برابر می‌کند.

البته، انگیزش و خود انگیزشی دو مسئله کاملاً متفاوت نسبت به یک دیگر است و معمولاً با یکدیگر اشتباه گرفته می‌شوند.

4. همدل (Empathy):

این دسته از افراد انعطاف پذیر هستند با شرایط جدید سریع خودشان را وقف می‌دهند. مثلاً مدیرانی که (EQ) بالایی دارند با قرار دادن خودشان جای یک کارمند، سعی می‌کنند دنیا را از نگاه او ببیندد تا از خواسته‌ها و نیازهای او با خبر بشوند تا محیطی بختر برای کار ایجاد کنند و بتوانند بهره کاری را بالا بیاورند.

5. مهارت اجتماعی (Social Skill):

هوش هیجانی بالا به شما کمک می‌کند روابط صمیمانه‌ای با دیگران برقرار کنید، همانطور که گفتیم، هوش هیجانی انعطاف پذیری را همراه خود دارد و افراد همیشه دنبال کسی هستند که هم تیپ و سلیقه خودشان باشد، برای همین به سرعت می‌توانید به رابطه دوستانه خود صمیمیت ببخشید و کاری کنید که دیگران از کنار شما بودن لذت ببرند. در حقیقت این صمیمت به شما کمک می‌کند که دوستتان را کنترل کنید و به هر سمت سویی که می‌خواهید ببرید.

تكنيك هاي افزايش هوش هيجاني:

١-انعطاف پذير باشيد

٢-خود آگاهي خود را افزايش دهيد

٣-زبان بدن را بشناسيد

٤-مشاهده گر خوبي باشيد

٥-خوب توجه كنيد

٦-احساس كنيد

کاربرد هوش هیجاني

دکتر مایر معتقد است احساس نیاز به تقویت هوش هیجانی بستگی به فرد دارد. او می‌گوید: «اگر فرد احساس می‌کند که در رابطه با دیگران مشکل دارد، اگر همیشه عصبانی است و یا برعکس نمی‌داند باید در برابر چه موقعیتی، چه احساسی داشته باشد، بهتر است درباره هوش هیجانی بخواند و تلاش کند تا آن را در خود تقویت کند.»

بنابراین نتیجه می‌گیریم که هدف از تقویت هوش هیجانی (عاطفی)، آگاهی از احساسات و تربیت آن ها برای غلبه بر موانع زندگی است.

درست است که در مقاله هوش هیجانی تکنیک‌های متفاوتی درباره هوش هیجانی گفته شد، اما اولین قدم برای افزایش هوش هیجانی (عاطفی)، خودآگاهی است. خودآگاهی یعنی شما چه احساسی دارید و چرا دچار آن احساس شده‌اید. اگرچه ممکن است این کار برای بعضی از افراد مشکل باشد، اما زمانی که فرد شروع به درک خود می کند، می‌تواند دیگر مهارت‌های احساسیش را نیز توسعه دهد و در نهایت به هوش عاطفی بالایی دست یابد.